به وب سایت خودشناسی اهورا خوش آمدید
از دوگانگی به سوی یگانگی
حقیقت چیست؟
یکی از بنیادیترین سؤالهای بشر است. تعریفهای زیادی از بزرگان تاریخ دربارهٔ حقیقت وجود دارد. بیایید نخست «حق» و «حقیقت» را تفکیک کنیم: • حق = خدا، واقعیتِ مطلق • حقیقت = آشکار شدنِ آن واقعیت یا شناختِ ما از آن طبق گفتههای ارسطو، کانت و دکارت، «حقیقت» بیشتر یک معیار شناختی یا منطقی است. افلاطون، ابنعربی، مولانا، شمس تبریزی و گاندی معتقدند که حقیقت چیزی فراتر از دنیا و همان خداست. اسپینوزا و بودا حقیقت را در «درکِ مستقیمِ واقعیت» میبینند: یکی از راه عقل و دیگری از راه بیداری. در واقع، ارسطو، کانت و دکارت مسیر شناختِ حقیقت را توصیف میکنند، اما دستهٔ دوم (که بالا ذکر شد) خودِ امر حق را توصیف میکنند. بودا و اسپینوزا حقیقت را شناختِ نظامِ طبیعت میدانند؛ بودا آن را از طریق بیداری درونی کشف میکند. اگر «حق» را منبع کل وجود و هستی بدانیم، هر چیزی که در دنیای ملک و ملکوت به هستی نایل شده است بخشی از حق است. هر بخش ماهیت اصلی ذات حق را در خود دارد، در غیر این صورت اصلاً وجود نمیداشت. چیزی جز حق نیست؛ هر چه میبینی حق است. این ذهن توست که همه چیز را به درست و غلط و زشت و زیبا تفکیک میکند؛ در یگانگی جز نور واحد و حق هیچ نیست. آیا انسان تا وقتی که در سلطهٔ ذهن (نفس) است قادر به درک حق است؟ تنها راه درک بیواسطهٔ حقیقت، بیذهنی و بودنِ محض است؛ مشاهدهٔ عمیق بدون فیلتر تفکیک ذهن. تمامی تعاریف از حق یا حقیقت از نوع نگاه خاص و فیلتر شخصی هر فرد آمده است. همانطور که بزرگان نظرات خود را گفتهاند، من هم درک درونی خود را ارائه کردم. تو باید به دنبال درک و دریافت پاسخ سؤالهایت از درون باشی؛ بیرون فقط نظر دیگران است و به دانش تو میافزاید. میتوانی دانستههای دیگران را حفظ و تکرار کنی، اما جستجوگر حقیقی به حفظ دانش دیگران اکتفا نمیکند، زیرا درونش را دگرگون و متحول نمیکند. آیا نباید حق راهی برای ادراک بیواسطهٔ خودش برای تو قرار میداد؟ تا به حال از خود پرسیدهای که پیامبر مسلمانان محمد نبی چگونه قرآن را دریافت، یا مولانا جلالالدین محمد بلخی چگونه مثنوی معنوی و آثار ارزندهاش را مکتوب کرد؟ عطار، حافظ، افلاطون و دیگران چطور؟ حقیقت طبق گفتهٔ همان بزرگان «دیدنی» است. اما چگونه؟ با چشم ظاهر؟ عطار نازنین در این ابیات آشکارا به دیدن و درک آن یکتای حقیقی در درون سخن میگوید: خدا را در درون او بیشکی یافت یکی دید و دم از یکی زد اینجا درون ذات شد در دید یکتا یکی دیدار بنمودش عیانی ز دید خویشتن دیدار خود دید ز نور خویشتن اسرار خود دید همه اسرار این گفت در یکی یافت خدا را در درون او بیشکی یافت مثال دیگر از عطار: «چون به درون ننگری، حق را نبینی، و چون درونت را پاک کنی، حق را ببینی.» پیامبر اسلام (حدیث قدسی): «لَا یَسَعُنِی سَمَائِی وَلَا أَرْضِی وَلَكِنْ یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِنِ» (آسمان و زمین مرا در خود نمیگنجانند، ولی دل بندهٔ مؤمن مرا در خود میگنجاند.) و همان حکمت سادهٔ عارفانه: «ما در نماز سجده به دیدار میبریم، بیچاره آنکه سجده به دیوار میبرد.» ادراک حق تنها درونی صورت میپذیرد. گفتههای دیگران درکِ خودشان است و توصیف آن درک ، از نوع نگاه خودشان. اهورا